سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر آن که خواهى نیستى بارى بدان ننگر که کیستى . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----33016---
بازدید امروز: ----0-----
بازدید دیروز: ----0-----
عاشق

 

نویسنده: عاشق سوخته
شنبه 86/3/5 ساعت 6:55 عصر

تو به یک خار گریزانی ز عشق

توبه جز نامی چه می دانی ز عشق

عشق را صد ناز و استکبار است

عشق با صد ناز می آید به دست


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عاشق سوخته
پنج شنبه 86/3/3 ساعت 6:57 عصر

عاشقی پیداست از زاری دل

نیست بیماری چو بیماری دل

علت عاشق ز علت ها جداست

عشق اسطرلاب اسرار خداست

عاشقی گر زین سروگر زان سراست

عاقبت ما را بدان شه رهبر است

هر چه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گر چه گفت این زبان روشنگر است

لیک عشق بی زبان روشن تر است

چون قلم اندر نوشتن می شتافت

چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت

شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

آفتاب آمد دلیل آفتاب

گر دلیلت باید از وی رو متاب

از وی ار سایه نشانی می دهد

شمس هر دم نور جانی می دهد

من چه گویم یک رگم هشیار نیست

شرح آن یاری که او را یار نیست

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر

 

 ((برگرفته شده از کتاب عرفان مثنوی))

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عاشق سوخته
یکشنبه 86/2/30 ساعت 1:33 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان، یه سوالی دارم ،آیا عشق مخصوص سنین جوانی است یا نه؟پیر ها هم از عشق بهره می برند؟

به نظر من عشق محدودیت سنی ندارد ، هرکس می توند به نو به خودش عاشق باشد حتی بچه شیر خواره که عاشق مادر ش است و عاشق محبت است و اگر محبت را از او دریغ کنیم همچو گل پژمرده می شود .

عشق بهانه ای است برای محبت ، محبت هم هسته اولیه عشق است که عاشق و معشوق را همچو پروانه به دور خود می چرخاند و آنها را محو یکدیگر می نماید.

یکی از دانشمندان غربی می گوید وصال مدفن عشق است یعنی وقتی عاشق و معشوق به وصال یکدیگر رسیدند عشق نابود می شود . آیا به نظر شما این درست است؟

به نظر دو جواب می شه به این سوال داد :

  1. به نظر من این کلیت ندارد چون ما در عالم خارج به افرادی بر می خوریم که با وصال نه تنها از عشقشان کاسته نمی شود بلکه هر روز بر شدت و قوت آن افزوده می گردد.
  2. می شه یه جواب دیگه هم داد و اون اینکه عشق دو مسیر و دو وادی دارد یک مسیر قبل از وصال است و مسیر دیگر بعد از وصال ،این که این دانشمند می گوید وصال مدفن عشق است اشاره به عشق قبل از وصال است که با وصال از بین رفته و همچو سیمرغ برای پدیدار شدن عشقی دیگر تبدیل به خاکستر می شود و از خاکستر آن عشق پس از وصال به وجود می آید که اگر درجه اش از عشق اولیه بیشتر نباشد کمتر نیست البته این در صورتی است که عشق اولیه عشق صادق باشد اما اگر عشق ،عشق کاذب باشد نه تنها عشق پس از وصال به وجود نمی آید بلکه تبدیل به نفرت می شود . اینکه عشق صادق و عشق کاذب چیست بعدا اگر علاقمند بودید خدمتتون عرض می کنم.

این دو جواب ،از منظر من بود دوست دارم نظر شما رو هم بدونم .

تا به حال به شکوفه نگریسته اید؟ از یک هسته و تعدادی گلبرگ تشکیل شده است ،گل برگ ها می ریزد و هسته آماده تبدیل شدن به میوه می گردد، عشق همچو گلبرگی است که زیبایی گل و شکوفه از اوست . عشق همچو گلبرگ خود را فدا می کند تا میوه وصال به ثمر آید، آری این است رموزی که می توان از کلاس عشق آموخت ،درس از خودگذشتگی و فنا برای وصال اولین درسی است که از عشق می توان آموخت ، از خود گذشتگی ای که نتیجه محبت و ذاتی عشق است .

تا حال سخن از عشق بود ، حال می خواهم عشق را از زبان یک عاشق به صحنه تصویر کشانم عاشقی که چند بار مزه عشق را چشیده و هر بار مزه آن را متفاوت با قبل حس نموده و هر بار چیز تازه ای از آن بدست آورده .

عشق در هر زمان جلوه ای خاص دارد و هر روز با جلوه ای خاص رخ می نمایاند یک روز در جلوه غم و یک روز در جلوه شادی، یک روز در جلوه دلتنگی و و روز دیگر در جلوه اشک و روز دیگر……..تا روز وصال که به گمانم آن روز جلوه ها مسیر دیگری را طی کنند.

حرف دل عاشق در نوشته های بعد به شما دوستان عرضه می گردد امید است خوشایند طبعتان قرار گیرد.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عاشق سوخته
پنج شنبه 86/2/20 ساعت 9:17 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلامی به گرمی عشق بر عاشقانی که قلبی لبریز از محبت دارند و با آن ندای مرموز ،زندگی را سپری می کنند

سلام به شماای که طعم خوش عشق را چشیده ای و هنوز عاشقی، سلام بر شما که عشق را وسیله ای قرار دادی تا به معشوق برسی _وصال نهایت آرزوی عاشق است عاشقی که چه اشک ها را در فراق یار در شیشه دل انبار کرده ، اشک آب انبار دل را لبریز کرده تا وفاداریش را به معشوق به اثبات برساند.

باید سدی ساخت ،سدی که محبت را در ورای این اشک به حرکت در آورد .

بادی باید، تا که نیروی برقی تولید نماید تا بتوان چراغ دل را با آن روشن کرد ،سد لازم نیست ، باد لازم نیست میدانید چرا؟عشق همه را در خود دارد عشق نیرویی است که همه فن حریف است همه چیز در خود دارد اما خودش وسیله ای بیش نیست وسیله ای که عاشق را به معشوق می رساند و خود همچو شمع فدای این وصال می گردد.

عاشق حاضر است همه چیز خود را در راه معشوق فدا کند آری این عشق است که به عاشق توان این کار را می دهد.

آری باید همچو شمع بود ،نوری باید تولید کرد ،باید خود را به آن وادی قرب نزدیک کرد ، نور لازم است ، پس به دنبال آن بگرد تو نور می خواهی پس برو عاشق شو ، باید راه بپیمایی _پس عشق را سرمایه ات قرار بده.

این نوشته به دوستان عزیزم به عنوان تحفه ای ناقابل پیش کش می گردد .امید وارم این وبلاگ همچو نمونه های قبل نا تمام رها نشود ،مرا یاری کنید ، نیرویی به من دهید تا بتوانم ندای دلم را زنده نگه دارم .

به انتقاد های شما هم نیازمندم از این که خستتون کردم باید منو ببخشید .

((دوستان عاشق من خدانگهدار))

شب خوش.


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • شعر امروز
    علت عاشقی ز علت ها جداست
    سن عشق
    سلام دوستان عاشق من

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •